جایزه ویژه هیأت داوران بخش بینالملل و لوح تقدیر کارگردانی، طراحی صحنه، نویسندگی و آهنگسازی نشان این موضوع است. این نمایش عروسکی که برای بزرگسالان طراحی شده است، از چند داستان مثنوی معنوی تشکیل شده که با کارگردانی درست، علاوه بر بیان اشعار زیبای مولانا، تصاویر زیبایی پیش چشم تماشاگران میگذارد. زهرا صبری سالهاست در حوزه نمایش عروسکی فعالیت میکند و نمایشهای «رهبانو»، «صندوق جادو»، «دخترانار»، «هشت لحظه» و «طوطیپر» از جمله کارهای اوست. اگر کارهای این کارگردان را دنبال کرده باشید میتوانید رشد و تنوع در کارهای او را به خوبی مشاهده کنید. این نمایش را میتوانید همه روزه به جز شنبهها در کارگاه نمایش ببینید.
- چرا وقتی هنرمندان به سراغ داستانهای مولانا میروند، بدون اینکه تغییری در متن اصلی ایجاد کنند، وفادارانه آن را اجرا میکنند؟
کار قبلیام «طوطی پر» برگرفته از داستان طوطی و بازرگان بود،اما با نگاه و برداشت زهرا صبری. در آن نمایش ماجرا از یک ماهی شروع میشود که در تنگی اسیر است و قصد دارد خودش را به هوای صدای دریا به بیرون پرتاب کند و... تنها چیزی که باعث میشد ماهی این زندگی را تحمل کند، حضور باد بود که کتاب را ورق میزند و داستان طوطی و بازرگان را روایت میکند. در این نمایش، داستان بدون خواندن یک بیت یا یک مصرع از مولانا روایت میشود. نمایش فقط تصویر بود و موسیقی.
- این بار چرا این روش را انتخاب کردید که یک نفر اشعار را بخواند و عروسک گردانها عروسکها را حرکت بدهند؟
معتقدم داستان و خود کار، کارگردان را راهنمایی میکند. بعضی مواقع کار، من را کارگردانی میکند و گاهی هم من، کار را کارگردانی میکنم، کار طلبید که شعر خوانده شود. ما اتودهای بسیار مختلفی تمرین و اشعار بسیار مختلفی را انتخاب کردیم. یعنی میخواهم بگویم که ابتدا به ساکن قرار این نبود که ما بگوییم این اشعار باید خوانده شود ولاغیر. برا ی خیلی از اشعار به این نتیجه رسیدم که باید 10 بیت یا 3بیت آن خوانده شود. یکی از اهداف من این بود که تماشاگرها بدانند که اگر در کتابخانه شان کتابی به نام مثنوی معنوی هست و دارد خاک میخورد به سراغ آن بروند. کتاب حکایتهای زیبایی دارد که قابل شنیدن است و خواننده میتواند با آن همذات پنداری بکند.
- گزینش داستانها بر چه اساسی بود؟
افت و خیزهای فراوانی داشتیم. ابتدا فقط میخواستم که پیر چنگی باشد و موسی و شبان در ابتدای کار به یکی از اشعار پروین اعتصامی هم فکر میکردم. حدود یک هفته از تمرین ما این بود که فهرست مثنوی مولانا را بخوانیم، با اینکه همه ما تحصیلات دانشگاهی داریم در خواندن فهرست بیاشکال نبودیم و این کم سوادی در رابطه با مولانا، فقط مختص ما نیست، درصد زیادی از مردم ما مشکل دارند. ما در رابطه با گنجینههایی که داریم کم سواد هستیم. از فهرست خوانی شروع کردیم و به مرحله انتخاب رسیدیم و به تعدادی اشعار رسیدیم. مجددا از بین اشعار، انتخاب کردیم و در نهایت به یکسری از حکایات رسیدیم که انتخاب نهایی ما بود.
- چینش متنها از ابتدا به همین شکل بود؟
ابتدا قرار بود که نی نامه خوانده شود و من تصویر خاصی از آن نداشتم. تا اینکه مشورتی با دکتر محمد ابراهیم ضرابیها داشتم و طبق راهنمایی که ایشان کردند، چینش به این سمت و سو رسید.
- با این حال از داستانهای آشنا استفاده کردید. تاکید هم بر موسی وشبان است.
من به عشق موسی وشبان بقیه حکایتها را انتخاب کردم. یعنی زرده تخم مرغ من این حکایت است و بقیه حکایتها سفیده تخم مرغ است. تمام زمینه چینیها را میکنم تا برسم به حکایت موسی و شبان. وقتی در دریای بیکران مثنوی غوطه میخوردم تا به هوای عشقم به این حکایت که درون مایهاش این است که درون آدمها را نگاه کنید، داستانها ی دیگر را انتخاب کردم تا تماشاگر را توسط این نمایش به خواندن مثنوی معنوی ترغیب کنم. من تمام تلاشم را کردم که تماشاگر از تمام صحنهها و تصاویر کار لذت ببرد.
- این حس کاملا در تماشاگر ایجاد میشود. میخواهم بدانم چطور به این تصاویر رسیدید؟ و چگونه از امکانات صحنه، بدن بازیگر و لباس بازیگری برای ایجاد تصاویر کمک گرفتید؟ به عبارت دیگر اول داستان در ذهنت شکل گرفت یا تکنیک کار ؟
روزهای اول که با بازیگرها شروع به تمرین کردیم به پارچه رسیدم. در تمرینات از بچهها میخواستم که پارچه را روی زمین بیندازند و یک سری شکل، طاووس، رود و کوه... بسازند. در آن زمان بچهها متوجه نمیشدند که من چه میخواهم و بهتدریج برای بچهها تصویرها شکل گرفت. برایم خیلی مهم است که زمانی به دیدن تئاتر میروم، کار تازه بکر و پر از خلاقیت ببینم. خلاقیت در این کار حرف اول را میزند.
- این خلاقیت محصول چیست؟ کارگردان یا گروه؟
نمی توانم بگویم این خلاقیت از گروه جداست اما با ادعا میتوانم بگویم که این گروه قبلا با اشخاص دیگری هم کار کردهاند؛ اما تنها تلاش یک نفر به جایی نمیرسد. من بازیگران خوبی دور خودم جمع کردهام، اگر بچههای خوبی نداشتم که به من و کارم ایمان داشته باشند مطمئنا به جایی نمیرسیدم. این رابطه دو طرفه ما را به این نتیجه رساند و من بابت این ایمان ممنونم.
- اما بازیگران هدایت شدهاند و میزانسنها کاملا دقیق و واضح است.
صد در صد. اگر بازیگران هدایت نشوند هرز میروند. بهعنوان کارگردان روی تک تک میزانسنها و لحظات کار خیلی دقیق هستم.
- میزانسنهای خیلی خوبی هم در کار هست. خصوصا میزانسن قسمت به آب انداختن موسی که دامن مادر دریا میشود و مادر قلب دریا در نهایت هم جلوی چشم تماشاگران «عروسک موسی کودک» تبدیل به «عروسک موسی بزرگ» میشود. این میزانسنها چگونه بهوجودآمد؟
زمانی که یک کاری را شروع میکنم تمام ذهنم درگیر کار میشود. این درگیری ذهنی همین طور ادامه دارد تا برسم به چیزی که میخواهم. در کل کار یک نکته برایم مشخص بود و آن این بود که نمیخواستم چیزی از چشم تماشاگر دور بماند. یعنی همه چیز باید جلوی چشم تماشاگر اتفاق بیفتد. نمیخواستم عروسک به پشت صحنه بروند و بعد به شکل جدیدی به روی صحنه بیایند. این تبدیلها خیلی سخت، اما خیلی شیرین بود.
- در طول 50 دقیقه کار بیش از 500تصویر زیبا میبینیم. نگران نبودید که مخاطب این همه تصاویر را نگیرد؟یا از دست بدهد؟
نه. چرا میگویم که تماشاگر تصاویر را از دست نمیدهد؟ به این دلیل که ما باید تماشاگر را بهگونهای بار بیاوریم و تربیتش کنیم که توقعش بالا برود.
- موافقم. اما ذهن تماشاگر عادت به این همه تصویر ندارد. این تصاویر زیاد هم هست. ممکن است که تصویری از دست برود؛ مثل اینکه خوراک زیاد بدی به یک نفر بدهند.
خیلی تلاش کردم که به این تعداد تصاویر برسم. باید بهعنوان یک کارگردان تماشاگرت را میخکوب کنید؛ بهطوری که یک لحظه هم پلک نزند. حتی اگر نیاز شد چند بار کار را ببیند در این مدت من تماشاگر تکراری داشتم.
- موافقم باید این کار را چند بار دید. به نظرت این نکته مثبتی برای یک کار محسوب میشود؟
چه اشکالی دارد؟ تماشاگر با دیدن چند باره نمایش به نکات جدید و درک تازهای میرسد. کمتر کار نمیکنم که مبادا تماشاگری کار را درک نکند خانهام را پر رو میکنم اما قابل فهم. الان از کلیت کار راضی هستم، چرا که تمام توانم را گذاشتم. اما اگر قرار بشود، سال دیگر این کار را مجددا اجر کنم و بدانم که میتوانم 2میزانسن را به شکل دیگری کارکنم تا به کیفیت کار اضافه شود، مطمئن باشید که این کار را میکنم. یعنی به این فکر نمیکنم که مبادا تماشاگر من ظرفیت این همه تصاویر زیبا را نداشته باشد. برای تماشاگر هزینهای و زمانی که صرف دیدن کار میکند مهم است و برای من احترام به تماشاگران بسیار مهمتر است.
- امسال 2کار عروسکی اجرا شد که استقبال از آنها هم خیلی خوب بود. چه باید کرد که نمایش عروسکی از پستو در بیاید و مخاطب بتواند هر ماه به دیدن نمایش عروسکی برود؟
تولید.
- سالن یا تولید؟ خیلیها معتقدند که مشکل اصلی تئاتر ما کمبود سالن است.
اگر تولید بموقع باشد و برنامهریزی به وقت باشد، در اینصورت سالن هم پشت سرش خواهد بود. یکبار به آقای پارسایی گفتم که چه فرقی بین جشنواره تئاتر سنتی و جشنواره عروسکی وجود دارد که کارهای جشنواره سنتی به اجرای عمومی میرود.
الان هم قدم اول را پارسایی برداشته است. پارسال استارت تولید عروسکی زده شد. من نیمه پر لیوان را دیدهام، اما روند رو به رشد نمایش عروسکی نیاز به تولید سالانه دارد نه تولیدی برای جشنوارهها. تولید سالانه و داشتن سالنی متناسب با نمایش عروسکی، دغدغه همیشگی هنرمندان عروسکی است.